افسردگی
افسردگی اصطلاحی وسیع و مبهم است. برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگین و گرفتگی و بی حوصلگی و برای پزشک اختلالات عاطفی گروه وسیعی از با زیر شاخه های متعدد را تداعی می کند. خصوصیات اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیت لذت بخش روزمره ،مثل معاشرت ، تفریح ، ورزش ، غذا و سکس است. این ناتوانی برای کسب لذت ، حالتی نافذ و پایا دارد. بطور کلی شدت افسردگی بستگی به تعداد علائم و درجه نفوذ آنها دارد .در خفیفترین فرم ، ممکن است فقط معدودی از علائم اساسی وجود داشته باشد.مهمترین علامت افسردگی ناتوانی در کسب لذت از چیزهایی است که قبلا برای او لذت بخش بوده است. غذا برای شخص بی طعم ، فعالیت جنسی بدون لذت ، شغل خسته کننده ، و معاشرتهای پر معنی پیشین پوچ و بی معنی می گردد. غمگینی یک از خصوصیات افسردگی است. در تمام فرمهای آن جزی از سمپتوماتولوژی نیست . بیمار ممکن است بجای غمگینی ، از گیجی و اضطراب و عدم تمرکز فکری شکایت داشته باشد.احساس درماندگی ، میل به خود ملامتگری ، کاهش اعتماد به نفس در میان شایعترین علائم افسردگی هستند. کندی پسیکوموتور ، یا برعکس آن تحریک و آشفتگی ممکن است یکی از تظاهرات افسردگی باشد. بیخوابی ، بخصوص بیخوابی آخر شب ،علامت مهمی است. بی اشتهائی و کاهش وزن نیز از علائم عمده افسردگی شمرده می شوند . تغییرات شبانه روزی خلق ،به صورت شدت یافتن علائم به هنگام برخواستن از خواب ، از خطوط راهنما برای تشخیص افسردگی است.شکایت های مبهم از سردرد ، کمر درد ، دل درد، یبوست بدون علت آشکار گاهی با افسردگی همراه است . وجود افکار انتهاری تکرار شونده نیز در میان مهمترین علائم افسردگی بوده و مستلزم توجه جدی است. کندی روانی – حرکتی در حالات افسردگی روی هم رفته علامت شایعی است . با این حال در بیماران سالمند تحریک روانی –حرکتی نیز مشاهده می شود. علائم کلاسیک تحریک روانی –حرکتی گره کردن انگشتان به هم و کندن مو است. حالت کلاسیک بیمار افسرده با خمیدگی قامت ،فقدان حرکات خود به خودی و نگاه خیره رو به پائین مشخص است.
افسردگی هر چند که از شایعترین اختلالات روانی انسان است شاید بیش از هر اختلال روانی دیگر در تشخیص آن اشتباه می شود. یکی از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگی در آمیختن آن با غمگینی معمولی است. در زندگی هر کس موقعیتهایی پیش می آید که خواه نا خواه او را غمگین می سازد، اما این حالت با آشفتگی واقعی روانی و تقلیل بینش معنوی شخص همراه نیست. بر عکس ، افسردگی حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون می سازد. این تفاوت را شاید با توصیفی که یک بیمار در ضمن روان درمانی بیان کرده است بهتر بتوان درک کرد.
افسردگی بین غمگینی و افسردگی فرق بزرگی وجود دارد . وقتی من و زنم اوقات تلخی مختصری داشته باشیم من احساس غمگینی می کنم . این حالت را دوست ندارم ، اما این جزئی از زندگی است . کمی بعد هر دو آشتی می کنیم.ممکن است این پیش آمد مرا ناراحت کند ، اما دیگر سبب بی خوابی من نمی گردد. و به طور کلی من احساس خوشی واقعی را از دست نمی دهم . برعکس ، وقتی افسرده ام موضوع کاملا فرق می کند .این حالت خیلی آزارم میدهد. یک عده تغییرات جسمانی در خود می یابم . شب خوابم نمی برد و شاید همه شب را بیدار بمانم.اگر یک بار اختلافی با زنم پیداکنم احساس می کنم که ادامه زندگی ما بیهوده است.
افسردگی پنهان : اصطلاحی است که از سال ۱۹۵۰ به بعد عمومیت یافت . این نوع افسردگی ممکن است در لباس هر نوع شکایت جسمی که نسبت به درمان های مناسب مقاوم بوده است ، ظاهر شود . چنین شکایت جسمی که نسبت به درمان های مناسب مقاوم بوده است ، ظاهر شود. چنین شکایات جسمی معمولا با درمان های ضد افسردگی مثل داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای یا الکتروشوک بهبود می یابند
افسردگی اتکائی: سندرمی است که در بچه ها در نیمه دوم یک سالگی به دنبال محرومیت از توجه مادر یا کسی که نقش مادری داشته باشد ظاهر می گردد . چنین طفلی ابتدا با خشم و اعتراض و اضطراب به غیبت مادر واکنش نشان می دهد و پس از آن یاس و بی تفاوتی و به دنبال آن بی اشتهائی و تحلیل قوا و بالاخره مرگ ممکن است پیش آید.
افسردگی رجعتی یا افسردگی دوره یائسگی : خطوط افسردگی با بالاتر رفتن سن افزایش می یابد و از چهل سالگی به بالا شایعتر است. افسردگی رجعتی با آشفتگی و بیقراری شدید مشخص است و احتمال اقدام به خودکشی یکی از خطرات جدی این نوع افسردگی است .سندرم آشیانه خالی اصطلاحی است که گاهی به این نوع افسردگی اطلاق می شود
http://mehrbrainclinic.com.
.